حوادث روز|اخبار|گزارش|خبر



سخنان زینبی دختر سپهبد شهید قاسم سلیمانی 

دختر شهید سلیمانی خطاب به رهبر انقلاب: آقاجان نکند شهادت پدرم ناراحتی به چهره شما بیاورد.
پدرم خواب راحت را از چشم تمام مستکبران و تکفیری‌ها ربود
امروز جهانیان استقبال ایرانیان را از پیکر پدرم نظاره کردند و این استقبال امروز در تهران و فردا در کرمان ادامه‌دار خواهد بود.
ترامپ! خیال نکن با شهادت پدرم همه چیز تمام شد
عموی عزیزم سید حسن نصرالله پیام خودش را داد.
پدرم یک همراه دیگر هم داشت که من دلم نمی‌آید از او نام نبرم؛ آقای پورجعفری که بدون پدرم آب نمی‌خورد.
امریکا بداند عاشورا منشا قدرت مجاهدین و آزادی خواهان و موجب وحشت دشمنان اسلام و انسانیت است.
امروز اندیشه و جهاد پدرم جبهه مقاومت را به مکتبی نهادینه شده و پیروز تبدیل کرده است.


معنی دعای رهبر معظم انقلاب در حق سردار سلیمانی 

 رهبر معظم انقلاب اسلامی در نمازی که صبح امروز بر پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اقامه کردند، دعایی خواندند که ترجمه آن به شرح زیر است:

اللّهُمَّ انّ هولاء المُسَجّون قُدّامَنٰا عبادک ‌‎ ‌‏وَابْنُ عبادک وَابْنُ امائک نَزَلَوا بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ
[خداوندا این کفن‌شدگان که در پیش پای ما قرار دارند، بندگان تو اند و فرزند بندگان تو و فرزند کنیزان تو اند. نزد تو فرود آمده و تو بهترین کسی هستی که نزد او فرود می‌آیند.]

اللهُمَ انهم مُحتاجون اِلی رَحمَتک و انتَ غَنی عَن تعذیب عِبادُک
[خداوندا آنها، محتاج رحمت تواند و تو از عذاب بندگانت بی‌نیاز هستی.]

اللّٰهُمَّ إِنْ کانَوا مُحْسِنین فَزِدْ فِی إِحْسانِهِم وَ إِنْ کانَوا مُسِیئین فَتَجَاوَزْ عَنْهُم.
[خداوندا اگر اینان، نیکوکار بودند، بر نیکوکاریشان بیفزا و اگر گناهکار بودند، از گناهشان درگذر.]

اللّٰهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهم إِلّا خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهم مِنَّا  
[خداوندا ما جز نیکی از آنها چیزی نمی‌دانیم و تو نسبت به آنها داناتری]

اللُهم صَلِّ عَلی مُحمد و آل مُحمدِ اللهُم ادخلهُم فی رَحمتک و رِضوانک 
[خداوندا بر محمد و آل محمد درورد فرست و آنها را در رحمت و بهشت رضوانت وارد کن.]

اللهُم اِنک توفیتهُم مُتلطخین بِدمائهم فِی سَبیل رضاک مُستشَهدین بَینَ ایدیهِم مُخلصین فِی ذلک لوَجهکَ الکَریم 
[خداوندا تو در حالی آنها را قبض روح کردی که در راه رضایت تو در خون خود غلتیده بودند و در برابر تو به شهادت رسیده و برای تو، ای پروردگار کریم، در این راه با اخلاص بودند.]

اللهُم فاعلِ دَرجاتِهم و احشُرهُم مَعَ مُحمدِ و آله الطاهرینَ و الحقنا بِهم و ارزُقنا الشَهادة فی سَبیلک یا مولای
[خداوندا پس بر درجات آنها بیفزا و آنها را با محمد و خاندان پاک و مطهرش محشور کن و ما را به آنها ملحق کن و شهادت در راهت را ای مولای من (پروردگار من) روزی ما گردان.]

الحَمدُ اللهِ الذی اکرم المُستشهدینَ فی سَبیله . اَلحمدُ لله الذی رزقنا الشهادة فی سَبیله. اَلحمدُ للهِ الذی رزقنا الجَهاد فی سَبیلِ الاِسلام. 
[سپاس خداوندی را که شهیدان در راهش را کرامت نهاد؛ سپاس خداوندی را که شهادت در راهش را روزی ما گرداند و سپاس خداوندی را که جهاد در راه اسلام را روزی ما کرد.]/تسنیم

 


بیکارترین استان‎ها کجاست؟

مطابق آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران، بیشترین نرخ بیکاری به ترتیب در استان کرمانشاه با ۱۸.۴ درصد، استان چهارمحال بختیاری با ۱۷.۱ درصد و استان البرز با ۱۶.۱ درصد است.
مطابق آمارهای ارائه شده از طرح آمارگیری نیروی کار پاییز ۹۸، استان های سمنان با ۶.۷ درصد و استان مرکزی با ۷.۱ درصد و استان همدان با ۷.۴ درصد به ترتیب کمترین نرخ بیکاری را در کشور دارا هستند.

 


 

  درخواست مرد نابینا برای قصاص چشم

⬅️ مرد مکانیک که متهم است در پارک خزانه تهران به روی یک پسر جوان اسید ریخته و باعث کوری او شده است صبح دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

◀️ رسیدگی به این پرونده از شهریور سال 95 همزمان با وقوع یک درگیری منجر به اسیدپاشی در پارک خزانه در دستور کار پلیس قرار گرفت. مرد جوان که از ناحیه صورت، دست‌ها و شکم بشدت سوخته بود به بیمارستان منتقل شد. 

◀️ وی پس از درمان اولیه به مأموران گفت: همراه دوستم میثم در پارک نشسته بودیم که یکی از بچه محل هایمان به‌نام سعید که از قبل با وی اختلاف داشتم با قمه به طرف ما حمله کرد و روی من اسید ریخت.بدین ترتیب سعید دستگیر شد و پس از صدور کیفرخواست صبح دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری محاکمه شد. 

◀️ در آغاز جلسه بهرام - شاکی - با درخواست قصاص - برای متهم گفت: در این حادثه من بینایی یکی از چشم هایم را از دست داده‌ام و از دادگاه می‌خواهم که متهم را به قصاص چشم محکوم کنند. 

◀️ در ادامه سعید پشت میز محاکمه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: من در یک گاراژ در خزانه مکانیکی دارم اما بهرام از اوباش محل بود که برای خواهرم مزاحمت ایجاد می‌کرد یک شب او و دوستانش به خانه ما حمله کردند و با عربده کشی و شکستن شیشه‌های خانه ما باعث ترس و وحشت در محل شدند. 

◀️ بعد از این اتفاق من از او شکایت کردم و دادگاه وی را به حبس و شلاق محکوم کرد. او حتی فیلم و عکس‌های درگیری آن شب را در اینستاگرامش منتشر کرده بود. اما وقتی محکوم شد مرا تهدید کرد که اگر رضایت ندهم تلافی کرده و از من انتقام می‌گیرد با این حال من رضایت ندادم تا اینکه او از زندان آزاد شد و شب حادثه این بهرام و دوستش بودند که به گاراژ حمله کردند و قمه و شمشیر هم داشتند. اما من اسیدپاشی نکردم و شاید در آن درگیری فرد دیگری اسیدپاشی کرده باشد.

◀️ در ادامه محاکمه وکیل متهم نیز به دفاع از او پرداخت و گفت: اگر موکل من روی بهرام اسید می‌ریخت باید دستان خودش هم می‌سوخت اما در این حادثه موکل من خودش از ناحیه کتف و شانه دچار سوختگی شده و این یعنی شخص دیگری از پشت سر سعید اسید را روی صورت و بدن بهرام ریخته است و موکل من بی‌گناه است.

◀️ ضمن اینکه در این ماجرا خودروی موکل مرا نیز آتش زده‌اند. و از آنجا که بهرام بارها موکل مرا تهدید به انتقام‌جویی کرده بود احتمال می‌رود آتش زدن خودرو نیز کار او یا دوستش بوده باشد. من معتقدم این پرونده فقط یک پاپوش است که برای سعید درست کرده‌اند.

◀️ بدین ترتیب در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.


✍ عجیب ترین دسیسه برای برادر به خاطر ارثیه پدر

⬅️ پسران وکیل ثروتمند برادر کوچک خود را ربودند و در یک بیمارستان روانی بستری کردند تا او را مهجور معرفی و اموالش را تصاحب کنند.

◀️ رسیدگی به این پرونده از مهر سال ۹۷ به دنبال شکایت یک وکیل دادگستری آغاز شد .

◀️ وی به ماموران پلیس گفت : موکلم که پسر ۳۰ ساله ای به نام مهرداد است، از سوی دو برادر بزرگش ربوده و در یک بیمارستان روانی بستری شده است تا اموالش تصاحب شود.

◀️ این وکیل دادگستری در تشریح شکایت اش گفت : چند روز قبل پرستار بیمارستان روانی با من تماس گرفت و گفت مهرداد در بیمارستان بستری شده است .من که از شنیدن این ماجرا تعجب کرده بودم به بیمارستان روانی رفتم و با مهرداد روبه رو شدم .

◀️ آن جا بود که فهمیدم دو برادر مهرداد به خاطر اختلاف بر سر ارثیه پدری وی را ربوده و در بیمارستان روانی بستری کرده‌اند .من به پزشکان گفتم موکلم در دام اختلافات خانوادگی گرفتار شده است و بیمار نیست تا توانستم وی را از بیمارستان ترخیص کنم .حالا آمده‌ام تا به وکالت از مهرداد از دو برادرش شکایت کنم .

◀️ با طرح این شکایت دو برادر مهرداد به نام‌های میثم و مهران بازداشت شدند و ادعا کردند مهرداد بیمار روانی است و به همین دلیل وی را به بیمارستان منتقل کرده‌اند.

◀️ اما مهرداد به ماموران پلیس گفت : وقتی به بیمارستان منتقل شدم به پرستارها گفتم سالم هستم اما هیچ کدام از آن ها حرفم را باور نکردند تا این که شماره تلفن وکیلم را به یکی از پرستارها دادم و از او خواستم با وکیلم تماس بگیرد .

◀️ آن جا بود که وکیلم به بیمارستان آمد و مرا ترخیص کرد. دو برادرم حتی لباس هایم را نیز با خود برده بودند تا نتوانم از بیمارستان فرار کنم .وقتی وکیلم به دنبال من آمد مرا با لباس بیمارستان به خانه ام برد.دو برادرم کارت عابربانکم را نیز به زور از من گرفتند و ۱۰۰ میلیون تومان از پولم را برداشت کردند. آن ها می خواستند مرا مهجور معرفی کنند تا اموالم را تصاحب کنند.

◀️ وی در تشریح جزئیات ربودنش توضیح داد: دو برادر بزرگم از این که پدرم قبل از مرگش دو آپارتمان را به نام من سند زده بود ناراحت بودند و به همین دلیل با هم درگیر بودیم. چند روزی بود که آن ها مقابل خانه ام می‌آمدند اما من در را برایشان باز نمی کردم. 

◀️ آخرین بار یک مرد ناشناس مقابل خانه ام آمد و گفت که بسته ای برایم آورده است.من برای تحویل گرفتن بسته مقابل در رفتم اما دو برادرم با تکنیسین های آمبولانس اورژانس روانی دست و پایم را بستند و مرا به زور سوار آمبولانس کردند و به بیمارستان روانی بردند تا در آن جا مرا بستری کنند .به همین دلیل از آن ها شکایت دارم .

◀️ دو برادر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه وکیل مهرداد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت : پدر مهرداد وکیل ثروتمندی بود .او سال های آخر عمرش به بیماری مبتلا شده بود و مهرداد که پسر کوچکش بود از او مراقبت می کرد .پدر او در اواخر عمر اموالش را بین فرزندانش تقسیم کرد و به عنوان قدردانی از مهرداد دو واحد آپارتمان بیشتر از دو برادر دیگر به او داد و همین موضوع باعث اختلاف برادرها با هم شده بود .

◀️ وی ادامه داد: مهرداد در دادگاه حاضر نشده است اما من در جریان اختلاف های دنباله دار بین آن ها بودم .دو برادر بعد از این ماجرا از کارت عابر بانک موکلم ۱۰۰ میلیون تومان برداشت کرده‌اند، با این حال من برای آشتی آن ها و فیصله دادن به این ماجرا تلاش زیادی کردم اما موکلم حاضر به رضایت نیست و برای برادرانش درخواست مجازات کرده است.

◀️ سپس متهمان به دفاع پرداختند .یکی از آن ها گفت: مهرداد به بیماری روانی مبتلاست و پزشکی قانونی هم این ماجرا را تایید کرده است .پدرمان قبل از فوتش او را به ما سپرد و از ما خواست از او نگهداری کنیم .

◀️ ما هیچ اختلاف مالی بر سرارث و میراث با او نداریم . مهرداد تا به حال دوبار دست به خودکشی زده است. آخرین بار وقتی از همسرش جدا شد، دست به خودکشی زد که زنده ماند. 

◀️ وی در تشریح ماجرای انتقال برادرش به بیمارستان روانی گفت:چند روزی بود که هیچ خبری از مهرداد نداشتیم. چون فکر می‌کردیم ممکن است بار دیگر دست به خودکشی بزند با اورژانس روانی تماس گرفتیم و به آن ها گفتیم برادرمان قصد خودکشی دارد. به همین دلیل او را در بیمارستان روانی بستری کردیم.

◀️ وی در پاسخ به سوال قاضی درباره این که چرا از کارت عابر بانک وی پول برداشت کردید گفت : وقتی برادرم، همسرش را طلاق داد باید ۴۰۰ سکه طلا به عنوان مهریه به همسرش می پرداخت. مهرداد سکه ها را از من گرفت و به همین دلیل به من بدهکار بود .او خودش کارت عابر بانک و رمزش را به من داد تا پولم را بگیرم. من اگر قصد سرقت از برادرانم را داشتم هیچ وقت با استفاده از دستگاه پوز مغازه ام از کارت او پول برداشت نمی‌کردم.


خدمات محتوایی چیست؟

تا حالا شده بدون این که اس ام اس بزنید یا تماس بگیرید شارژ سیمکارتتون کم بشه؟ یا روی قبض هزینه "خدمات محتوایی" رو دیدید؟

خدمات مبتنی بر محتوا یا سرویس ارزش افزوده یا VAS  یک سری خدمات غیر ضروری هستن که از سمت اپراتور ها به شما ارائه میشن. 
روش های مختلفی وجود داره که شما خواسته یا ناخواسته این خدمات رو فعال کنید. مثلا نصب بعضی اپلیکیشن ها و بازی های ایرانی (تقریبا 90 درصد اپلیکیشن هایی که خدمات به ظاهر رایگان به شما ارائه میدن) یا شماره گیری کد های USSD.

 این سرویس ها بعضا حتی پس از حذف اپلیکیشن هم روی خط شما فعال باقی می‌مانند!

برای غیر فعال کردن این سرویس ها مطابق تصویر زیر (با خطوط ایرانسل و همراه اول) کد *800# رو شماره گیری کنین و عدد 2 رو بفرستین.

 


✍ سلاخی ۲کودک به خاطر شباهت به پدرشان

⬅️ مادر آمریکایی دو فرزندش را به خاطر شباهت زیاد به پدرشان با چاقو سلاخی کرد.

◀️ بر اساس گزارش پلیس، متهم پس از این جنایت دردناک با تماس با اداره پلیس به جنایت بی رحمانه اش اعتراف کرده و مدعی شد که دو فرزندش را به خاطر شباهت زیاد به پدر خیانت کارشان به قتل رسانده و انگیزه اش برای این قتل دردناک فراموشی چهره پلید همسرش بوده است.

◀️ پس از انتقال اجساد به پزشکی قانونی متهم دستگیر و در اداره پلیس به قتل فرزندانش اعتراف کرد و مقصر این حادثه را همسرش عنوان کرده است.

◀️ افسر پرونده در خصوص این پرونده اظهار کرد که چندی پیش همسر متهم به خاطر این که وی پس از زایمان ظرافت های نه اش را از دست داده بود به سراغ زن دیگری رفت و این اتفاق موجب افسردگی و جنون آنی مجرم شد.

◀️ در حال حاضر متهم بدون قرار وثیقه به زندان منتقل شد تا به زودی جلسه محاکمه اش برگزار شود.
 


        بازداشت کارمند بانک با ی ۶۰ میلیاردی

⬅️ معاون مبارزه با جعل و ی پلیس آگاهی پایتخت از دستگیری کارمند بانکی با ی ۶۰ میلیارد ریالی خبر داد که حساب مشتری را بسته و به نام خودش عابر بانک صادر کرده بود.

◀️ سرهنگ کارآگاه جهانگیر تقی پور در تشریح این خبر گفت: شانزدهم مرداد ماه سال جاری پرونده ای از شعبه هجدهم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۲ تهران با موضوع برداشت غیرقانونی از حساب برای رسیدگی تخصصی به اداره سیزدهم پلیس آگاهی ارسال شد.

◀️ شاکی در تحقیقات اولیه پلیسی اظهار داشت، دارای گواهی سپرده بانکی به میزان ۶۰ میلیارد ریال بودم و ماهیانه مبلغی بابت سود سپرده به حسابم واریز می شد، اما در خرداد ماه واریزی به حسابم نداشتم و با توجه به عدم واریز سود متوجه شدم گواهی سپرده ام ابطال و برای حسابم کارت صادر شده است و موجودی حسابم از طریق خرید در پایانه های فروشگاهی در سطح کشور از حسابم برداشت شده است.

◀️ در گام بعدی کارآگاهان اداره سیزدهم صاحبان فروشگاه هایی که از آنها خرید صورت گرفته بود را شناسایی کرده و از آنان دعوت شد تا برای تکمیل تحقیقات پلیسی به اداره سیزدهم مراجعه کنند.

◀️ وی با اشاره به اینکه چهره خریدار در تحقیقات پلیسی، شناسایی شد، گفت: با تطبیق تصویر متهم با کارمندان بانک صاحب حساب شاکی، کارآگاهان دریافتند که فرد خریدار یکی از کارمندان بانک مذکور به نام  امیر  ۴۰ ساله است.

◀️ تقی پور ادامه داد: کارآگاهان به تحقیقات میدانی در راستای شناسایی محل ست متهم پرداختند که مشخص شد متهم محل ستش را در تهران تخلیه و به یکی از استان‌های غربی کشور مهاجرت کرده است.

◀️ در تحقیقات پلیسی مشخص شد که متهم برای انجام یک سری از امورات اداری قصد عزیمت به تهران را دارد و پرواز وی در روز شنبه هفتم دی ماه می‌باشد.

◀️ معاون مبارزه با جعل و ی پلیس آگاهی پایتخت با بیان اینکه متهم در بدو ورود در فرودگاه با هماهنگی های قضائی دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد، افزود: متهم در تحقیقات اولیه منکر بزه ارتکابی شده اما در مواجهه با مستندات و مدارک ناچارا لب به اعتراف گشود و صراحتا به بزه انتسابی اقرار کرد.

◀️ با توجه به تکمیل پرونده و اعتراف صریح امیر، متهم با دستور بازپرس شعبه هجدهم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۲ تهران روانه زندان شد.
 


✍ درخواست قصاص برای عمو

⬅️ دختر نوجوان در حالی از دادسرا خواهان قصاص عمویش شد که پدربزرگ و برادرش از خون قاتل گذشت کردند.

◀️ شامگاه 26 فروردین 1397 مأموران کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس هنگام گشت در خیابان دماوند – تقاطع خیابان اتحاد با خودروی آزرایی مواجه شدند که راننده‌اش به قتل رسیده بود. با کشف جسد موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.

◀️ با حضور تیم تحقیق مشخص شد راننده خودرو با شلیک گلوله به قتل رسیده است. در بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه، مشخص شد مرد جوانی که یک پایش می‌لنگید جنایت را مرتکب شده است. در ادامه بررسی‌ها مشخص شد که برادر مقتول؛ پایش می‌لنگد و با او اختلاف داشته است.

◀️ بدین ترتیب مرد جوان بازداشت شد و در تحقیقات به قتل اعتراف کرد. متهم انگیزه خود از این جنایت را اختلاف مالی بیان کرد. با اعتراف مرد جوان به جنایت او در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و به قصاص محکوم شد. 

◀️ حکم مرد جوان در دیوانعالی کشور تأیید شد اما پدر مقتول از طرف خودش و پسر کوچک مقتول از قصاص گذشت کردند. اما دختر 12 ساله مقتول خواهان مجازات عمویش شد. 

◀️ درصورتی که دختر نوجوان بخواهد حکم قصاص قاتل پدرش اجرا شود باید سهم دیه پدربزرگ و برادرش را پرداخت کند.
 


✍ خانم کارگردان سناریوی سرقت نوشت

⬅️ دختر دانشجوی رشته کارگردانی با همدستی یک مرد عراقی و پسری ایرانی کیف پول زوج عراقی را سرقت کردند.

◀️ صبح یازدهم اردیبهشت امسال یکی از اتباع عراقی به دادسرای شهر ری مراجعه و شکایتی در خصوص سرقت کیف دستی اش طرح کرد. بلافاصله پرونده برای بررسی‌های تخصصی در اختیار کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

◀️ شاکی در بیان ماجرا اظهار کرد: از کشور عراق برای معالجه به تهران آمدم، در ساعت 11:00 صبح درحالی که به همراه همسرم قصد رفتن به بیمارستان را داشتم سرنشین یک دستگاه خودرو سواری پراید از خودرو پیاده و با قاپیدن کیف دستی‌ام که حاوی دو میلیون تومان وجه نقد، یکصدهزاردینارعراقی و دو دستگاه تلفن همراه و غیره بود، سوار بر خودرو شده و از محل گریختند.

◀️ کارآگاهان با حضور در محل وقوع سرقت، تصویر ناخوانایی از پلاک خودرو سارقان به‌دست آوردند که با تلاش کارآگاهان شماره اصلی خودرو سارقان شناسایی شد ولی پس از استعلام مشخص شد که خودرو سرقتی بوده و سابقه ثبت سرقت در محدوده پایگاه سوم پلیس آگاهی دارد تا اینکه خودرو سرقتی توسط مأموران کلانتری حکیمیه تهرانپارس به‌صورت رها شده کشف و به پارکینگ منتقل شد.

◀️  کارآگاهان در بررسی از داخل خودرو سرقتی یک قطعه کارت ملی مربوط به خانمی میانسال را کشف کردند، از آنجا که احتمال سرقت توسط این خانم ضعیف بود در اقدامات پلیسی مشخص شد این خانم فرزندی به‌نام فرید 25 ساله دارد که سابقه دار بوده و به دفعات مختلف به جرم سرقت دستگیر شده است.

◀️ این مقام پلیسی با اشاره به اینکه تصویر فرید به مالباخته نشان داده شد، گفت: مالباخته به محض مشاهده تصویر فرید وی را به‌عنوان سارق اموالش و سرنشین خودرو شناسایی کرد.

◀️ فرید در تحقیقات اولیه اظهار داشت: نقشه سرقت را همدستم به‌ نام روشا که دختری 22ساله و دانشجوی کارگردانی است کشید. در ابتدا خودرو را در محدوده فاطمی سرقت کردیم و پس از سرقت کیف دستی اتباع عراقی از محل گریختیم.

◀️ رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی عنوان داشت: در ادامه تحقیقات پلیسی مخفیگاه روشا در محدوده نیاوران شناسایی و با دستور قضایی وی نیز دستگیر و به پایگاه نهم انتقال یافت.

◀️ وی اظهار داشت، دانشجوی کارگردانی بوده و به‌خاطر رابطه دوستی با فرید در سرقت‌ها با وی همکاری داشت. وی همچنین اعتراف کرد که فردی عراقی به‌نام محمود، ساکن دولت آباد آمار رفت و آمد شاکی را به او اطلاع‌رسانی می‌کرد.

◀️ وی با اشاره به اینکه محمود نیز در یک عملیات پلیسی دستگیر و در پایگاه نهم به جرم خود اعتراف کرد، گفت: با شناسایی و دستگیری همه متهمان پرونده، هر سه متهم با دستور مقام قضایی روانه زندان شدند.


      سه مرتبه قصاص برای عامل جنایت هولناک کمالشهر

⬅️ مرد میانسال که به‌خاطر سوء‌ظن به همسرش در اقدامی هولناک او را به‌همراه مادرزن خود و مردی غریبه به قتل رسانده بود با رأی قضات دادگاه کیفری به اتهام سه فقره قتل عمد به 3 بار قصاص محکوم شد.

◀️ این جنایت تیر سال ۹۰ و به‌دنبال گزارش سه جنایت درخانه‌ای واقع در کمالشهر کرج آغازشد. کارآگاهان جنایی در بررسی محل حادثه با جسد زنی میانسال، دخترش و پسر جوانی رو به رو شدند که با ضربه‌های چاقو به قتل رسیده بودند. 

◀️ ضارب که داماد خانواده بود خیلی زود بازداشت شد او در بازجویی‌ها مدعی شد از مدتی قبل به رفتار همسرش شک کرده بود به همین خاطر او را تحت نظر قرار داده و روز حادثه وقتی همسرش به خانه مادر خود رفته او را تعقیب کرده بود. 

◀️ این مرد در بیان جزئیات حادثه گفت: وقتی همسرم وارد خانه شد دقایقی بعد به آنجا رفتم و با عجله وارد خانه شدم ناگهان همسرم را در حال صحبت با یک مرد غریبه دیدم ازعصبانیت نفهمیدم چه کار می‌کنم باچاقویی که از قبل در جیبم بود ضربه‌ای به مادر زنم که می‌خواست مانع ورودم به خانه شود زدم بعد هم همسرم را با همان چاقو کشتم. 

◀️ نمی دانستم مرد غریبه کیست اما او را هم با چاقو زدم و فرار کردم. پس از اعتراف‌های این مرد جوان او به اتهام قتل عمد بازداشت شد و در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی قیومی وبا حضور قاضی فیروزه‌ای رنجبر تحت محاکمه قرار گرفت. 

◀️ وی در دادگاه اتهام قتل همسر، مادر زنش و آن مرد غریبه را پذیرفت و گفت: زنم را کشتم چون او به من خیانت کرده و مهدورالدم بود مادرزنم را نیز کشتم چون از دخترش حمایت می‌کرد. 

◀️ پس از دفاعیات متهم قضات دادگاه وارد شور شده و با توجه به اسناد ومدارکی که در پرونده وجود داشت متهم را به اتهام سه فقره قتل عمد به قصاص محکوم کردند.


✍ زن صیغه ای اسیدپاش به دار مجازات آویخته شد

⬅️ نوزدهم اردیبهشت سال 95، ماجرای یک اسیدپاشی هولناک هنگامی در بیسیم نیروهای امدادی و پلیس پیچید که اهالی بولوار توس مشهد از درگیری وحشتناک یک زوج جوان در منزل مسی خبر دادند.

◀️ به دنبال دریافت این خبر، خودروی اورژانس 115 آژیرکشان وارد خیابان محل درگیری شد و نیروهای امدادی به یاری این زوج شتافتند. مرد 45 ساله که اسید سراسر پیکرش را سوزانده بود، در حالت نیمه بیهوش قرار داشت و از شدت سوزش وحشتناک ناشی از اسیدپاشی توانایی سخن گفتن هم نداشت اما زن جوان که مقدار اندکی از اسید در زمان درگیری روی او پاشیده بود، وضعیت مناسبی داشت و به خاطر احساس سوزش ناله می کرد!

◀️ نیروهای اورژانس بلافاصله مصدومان حادثه تلخ اسیدپاشی را به بیمارستان رضوی مشهد انتقال دادند ولی مرد 45 ساله که حدود 90 درصد از اندام های بدنش دچار سوختگی شدید با اسید شده بود در آستانه مرگ قرار داشت. 

◀️ از سوی دیگر بررسی های مقدماتی نیروهای انتظامی در محل وقوع این حادثه تاسف بار بیانگر آن بود که زن 32 ساله از مدتی قبل به عقد موقت «جواد- ع» درآمده است اما آن ها به دلیل برخی مشکلات با یکدیگر دچار اختلافات خانوادگی شده اند به طوری که اختلافات آنان شدت گرفته و پرونده ای نیز در مراکز انتظامی دارند.

◀️ به همین دلیل ماجرای اسیدپاشی به خاطر اختلافات خانوادگی درحالی مطرح شد که با دستور قضایی زن جوان به عنوان مظنون اصلی اسیدپاشی تحت تعقیب قرار گرفت.

◀️ با وجود تلاش کادر درمانی برای نجات جان مرد 45 ساله به نتیجه نرسید و او بر اثر عوارض ناشی از سوختگی شدید با اسید جان سپرد. این گونه بود که پرونده اسیدپاشی زن صیغه ای رنگ جنایی گرفت .

◀️ اگرچه «سارا- م» (متهم به قتل) در ابتدای بازجویی ها هرگونه دخالت خود را در ماجرای اسیدپاشی انکار می کرد اما در نهایت وقتی در برابر اسناد و شواهد دقیق قرار گرفت، همه راه های گریز را بسته دید و به ناچار لب به اعتراف گشود.

◀️ او گفت: به دلیل اختلافاتی که با همسرم داشتم کارمان به مشاجره و درگیری کشید در این هنگام من که به شدت عصبانی شده بودم کنترلم را از دست دادم و از درون انباری منزل ظرف حاوی اسیدی را برداشتم که شوهرم مدتی قبل آن را خریده و داخل انباری گذاشته بود! دیگر نفهمیدم چه کار می کنم در همان حالت عصبانیت ظرف اسید را روی شوهرم خالی کردم که مقدار کمی از آن هم روی دست و پای خودم ریخت!

◀️ به دنبال اعترافات صریح این زن 32 ساله، صحنه اسیدپاشی در حضور مقام قضایی بازسازی شد و بدین ترتیب با تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، این پرونده جنایی در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به ریاست قاضی مجتبی علیزاده مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت و زن جوان پای میز محاکمه نشست.

◀️ پس از برگزاری چندین جلسه دادگاه و بیان دفاعیات متهم و همچنین وکیل مدافع وی، قضات باتجربه دادگاه کیفری یک پس از م های قضایی، رای و قصاص با طناب دار دادند. اما رای صادر شده مورد اعتراض متهم قرار گرفت و این پرونده برای طی دیگر مراحل دادرسی به شعبه 39 دیوان عالی کشور ارجاع شد. با وجود این قضات دیوان عالی نیز رای صادر شده را مطابق موازین قانونی و شرعی تشخیص دادند و آن را تایید کردند.

◀️ با ارسال این پرونده جنایی به یکی از شعبه های اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، دیگر مراحل قانونی برای اجرای حکم طی شد تا این که هفته گذشته و با فراهم شدن مقدمات اجرای حکم، این زن که دیگر 35 ساله شده بود در حالی پای چوبه دار رفت که تلاش ها برای گذشت اولیای دم به نتیجه نرسید و «سارا-م» به دار مجازات آویخته شد تا سرنوشت و مرگ تلخ یک قاتل، درس عبرتی برای دیگر افرادی باشد که هنگام عصبانیت دست به این گونه جرایم وحشتناک می زنند و شیشه عمر دیگران را می شکنند.


✍ برادرکشی مقابل چشم مادر

⬅️ پسر نوجوان در دعوای خانوادگی و مقابل چشمان مادرش برادر بزرگ ترش را کشت.

◀️ صبح سیزدهم  بهمن سال ۹۷ زن و مردی که بسیار هراسان بودند پیکر نیمه جان پسر ۲۰ ساله شان به نام اردشیر را به بیمارستان الغدیر منتقل کردند و مدعی شدند خانه شان در تهرانپارس  از سوی چند مرد ناشناس مورد حمله قرار گرفته و او زخمی شده است . اردشیر تحت درمان قرار گرفت اما به خاطر بریدگی عمیق در سینه اش تسلیم مرگ شد .

◀️ بدین ترتیب، پلیس در جریان پرونده قتل قرار گرفت و به تحقیق از پدر و مادر اردشیر پرداخت.

◀️ تناقض‌گویی های این زوج شک  پلیس را برانگیخت و آن ها که سعی در پنهان کردن حقیقت داشتند به ناچار لب به اعتراف گشودند و گفتند پسر کوچک شان  به نام ارشیا برادرش را کشته است. خیلی زود  ارشیا بازداشت شد و قتل را گردن گرفت.

◀️ ارشیا گفت: شب قبل از این ماجرا دیر به خانه برگشتم و برادر بزرگم اردشیر از این موضوع عصبانی شد و مرا کتک زد .صبح وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم موبایلم بالای سرم نیست، به مادرم گفتم به برادرم  بگوید موبایلم را برگرداندکه همان موقع اردشیر بالای سرم آمد و به من سیلی زد.ما با هم درگیر شدیم و  مادرم مرا از خانه بیرون انداخت.

◀️ من مقابل در خانه نشستم اما ناگهان صدای جیغ مادرم را شنیدم .به سوپرمارکت رفتم و از آن جا چاقو برداشتم.به محض این که وارد خانه شدم در راه پله ها اردشیر را دیدم. او با دسته جاروبرقی به من حمله کرد و من هم برای این که از دست او   فرار کنم یک ضربه به سینه اش زدم .

◀️ به دنبال اعترافات پسر نوجوان پرونده برای رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در این میان پدر و مادر ارشیا اعلام گذشت کردند و گفتند حاضر به قصاص وی نیستند. ارشیا دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.

◀️ وی  در حالی که سرش را پایین انداخته بود و  اشک می‌ریخت گفت: باور کنید من نمی‌خواستم برادرم را بکشم  هنوز هم باور نمی کنم او مرده است. من پشیمانم و طلب بخشش دارم.


✍ دام شوم دختر یک بازیگر معروف برای مردان ثروتمند تهرانی
 
⬅️ زن جوان که دختر یکی از بازیگران معروف است با همدستی شوهر و دوست همسرش چند مرد ثروتمند را برای حل مشکلات مالی شان سرکیسه کردند. 

◀️ این سرقت‌ها از سوی باندی سازمان‌یافته و حرفه‌ای صورت می‌گرفت. پرونده در دادسرای ویژه سرقت در حال رسیدگی بود که درنهایت مأموران پلیس، زن سارق را شناسایی کردند. وقتی این زن دستگیر شد، مأموران دریافتند که او دختر یکی از بازیگران معروف سینما و تلویزیون است که با شوهرش یک باند سرقت تشکیل داده است.

◀️ بیکاری و بی‌پولی شوهرش باعث شد که او به اعتبار پدر معروفش اهمیت ندهد و وارد دنیای خلافکاران شود. چند ماه است که ازدواج کرده‌اند، تازه عروس و داماد هستند اما بعد از ازدواجش وسوسه‌ها شروع شد و درنهایت این زن جوان با شوهر و دوست شوهرش سناریوی سرقت از مردان پولدار را طراحی و اجرا کردند

◀️ مردانی که دختر این بازیگر را سوار خودروهای مدل‌بالای خود می‌کردند و در خانه خودشان مورد شکنجه و سرقت قرار می‌گرفتند. داروی خواب‌آور و چند دقیقه ضرب‌وشتم و درنهایت سرقت پول و طلاهای میلیونی، شگرد این باند حرفه‌ای بود. در حال حاضر این زن جوان و شوهرش دستگیر شده‌اند و تلاش برای بازداشت همدست‌شان همچنان ادامه دارد.

◀️ طلافروش بنزسوار نخستین شاکی این پرونده بود؛ مرد پولداری که در تله تازه‌عروس و داماد گرفتار شد و تمام پول و طلاهایش را از دست داد. 

◀️ او در شکایت خود به مأموران پلیس گفت: «در یکی از خیابان‌های شمال تهران، درست نزدیک محل زندگی‌ام، زنی را کنار خیابان دیدم که برایم دست تکان داد، خودرو را متوقف کردم و او از من خواهش کرد که تا مسیری او را برسانم. گفت مدت زیادی است که منتظر تاکسی مانده و ماشین گیرش نیامده است. 

 ◀️از آنجا که می‌دانستم در آن خیابان خلوت تاکسی خیلی سخت گیر می‌آید، حرفش را باور کردم و آن زن سوار خودروی من شد. در راه سر صحبت را باز کرد و از مشکلات اقتصادی گفت و ادعا کرد که می‌خواهد با قیمت مناسب طلا بخرد. من هم به او گفتم که طلافروش هستم و می‌تواند طلاهای مرا برای خرید ببیند.

◀️ آن زن گفت که عجله دارد و اگر می‌شود همین الان برویم مغازه من. من هم به او گفتم مغازه الان بسته است، مقدار زیادی طلا در خانه‌ام دارم و از آنجا که خانه‌ام نزدیک است، می‌تواند به آنجا بیاید و طلاها را ببیند. به همین دلیل این زن وارد خانه من شد. می‌خواستم چایی بیاورم که خودش رفت و چایی دم کرد. من هم به سراغ طلاها رفتم تا آنها را بیاورم. 

◀️ وقتی برگشتم چایی را خوردم و به محض خوردن چایی احساس بی‌حالی و گیجی کردم. بیهوش نشدم اما خواب‌آلود بودم. دیدم دو مرد وارد خانه‌ام شدند. خیلی شوکه شدم. آن زن بود و با دو مردی که وارد خانه‌ام شده بودند، همدست بود. 

◀️ مردان چاقو به دست مرا تهدید کردند که حرفی نزنم. مرا روی صندلی نشاندند. دست و پایم را با طناب بستند و به سراغ اموال خانه‌ام رفتند؛ هر بار که خواستم اعتراض کنم، کتکم می‌زدند. خیلی خواب‌آلود بودم اما می‌دیدم که دارند تمام پول و طلا و سکه‌هایم را سرقت می‌کنند. درنهایت هم بعد از ی فرار کردند و من هم تصمیم به شکایت گرفتم.»

◀️ با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار مأموران قرار گرفت و تلاش برای شناسایی سارقان آغاز شد. در حالی ‌که تحقیقات در این‌باره ادامه داشت، کارآگاهان پلیس در مقابل یک شکایت مشابه دیگر قرار گرفتند. 

◀️ این‌بار مردی هیونداسوار که برج‌ساز بود، هدف سارقان حرفه‌ای قرار گرفته بود. این مرد هم بعد از ی تصمیم به شکایت گرفته و درباره جزئیات آنچه برایش اتفاق افتاده به مأموران گفت: «نزدیک خانه‌ام بودم که زنی جوان برایم دست تکان داد و ادعا کرد تاکسی گیرش نمی‌آمد. من هم او را سوار خودرویم کردم.

◀️ در راه بعد از صحبت‌کردن به او گفتم که برج‌ساز هستم. این زن هم از من خواست درباره ملک‌هایی که برای فروش دارم، بیشتر با او صحبت کنم. به همین دلیل با هم به خانه‌ام که نزدیک بود، رفتیم. من بعد از خوردن چایی به خواب رفتم؛ در خانه خودم مرا مسموم کرده بود. بعد از اینکه بیدار شدم، دیدم دو مرد دست و پای مرا بسته‌اند. آنان وقتی دیدند به هوش آمده‌ام، کتکم زدند و بعد از سرقت پول و طلا و دلارهایم فرار کردند.»

◀️ مشخص بود که این سرقت‌ها از سوی باندی سازمان‌یافته و حرفه‌ای صورت می‌گیرد. پرونده در دادسرای ویژه سرقت در حال رسیدگی بود که درنهایت مأموران پلیس، زن سارق را شناسایی کردند. وقتی این زن دستگیر شد، مأموران دریافتند که او دختر یکی از بازیگران معروف سینما و تلویزیون است که با شوهرش یک باند سرقت تشکیل داده است

◀️ این زن وقتی تحت بازجویی قرار گرفت درباره سرقت‌هایش به پلیس گفت: «کمتر از یک‌ سال است که ازدواج کرده‌ام. وقتی زندگی مشترک‌مان شروع شد، مشکلات مالی زیادی سر راه‌مان قرار گرفت. شوهرم بیکار بود و هر جا برای کار می‌رفت، فایده‌ای نداشت تا اینکه یکی از دوستان صمیمی شوهرم، پیشنهاد سرقت داد.

◀️ اول قبول نکردم ولی مدتی بعد، برای فرار از مشکلات مالی تصمیم گرفتم که این کار را انجام دهم. دوست شوهرم از قبل طعمه‌ها را شناسایی می‌کرد، در مورد محل زندگی و شغل آنان اطلاعاتی جمع‌آوری می‌کرد، بعد مشخصات و اطلاعات کامل آنان را به من می‌داد. من هم هر طور شده سر راه‌شان قرار می‌گرفتم و با ترفندهای مختلف سوار خودرویشان می‌شدم. بعد در فرصتی مناسب پودر داروی خواب‌آور را در چایی آنان حل می‌کردم و وقتی گیج می‌شدند، به شوهرم خبر می‌دادم، آنان هم وارد خانه می‌شدند و سرقت می‌کردیم.

◀️ مشکلات‌مان زیاد بود و نمی‌دانستیم برای فرار از این مشکلات باید چه کار کنیم؛ برای همین این راه را انتخاب کردیم. فکر نمی‌کردم دستگیر ‌شوم. حالا که این اتفاق افتاده خیلی پشیمانم و می‌دانم که با آبروی پدرم هم بازی کرده‌ام.»

◀️ با اعترافات این زن، شوهرش نیز خیلی زود دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد. در حال حاضر تلاش برای شناسایی و دستگیری همدست فراری این زوج سارق از سوی پلیس ادامه دارد


✍ استاد دانشگاه همسرش رادر شمال تهران سلاخی کرد 

⬅️ پدر یک خانواده وقتی از آسایشگاه روانی به خانه آمد در اقدامی هولناک زنش را به قتل رساند و جسدش را تکه تکه کرد.
 
◀️ ظهر چهارشنبه 11 دی امسال بود که پسر جوانی در تماس با ماموران کلانتری 154 قائم از ناپدید شدن مرموز مادرش و رفتارهای عجیب پدرش خبر داد و احتمال داد پدرش که به بانک رفته است دست به قتل مادرش زده باشد.

◀️ بدین ترتیب ماموران به بانکی که پدر جوان رفته بود، اعزام شدند و این مرد را که روز قبل از بیمارستان روحی و روانی به مرخصی آمده بود در نزدیکی بانک شناسایی و دستگیر کردند.پدر خانواده ابتدا خود را در ماجرای ناپدید شدن همسرش بی اطلاع می دانست اما خیلی زود پرده از جنایتی هولناک برداشت و به قتل زنش اعتراف کرد.

◀️ مرد همسرکش در حالی که اشک می ریخت پیش روی افسرپرونده اش قرار گرفت که مامور پلیس دقایقی سکوت کرد تا عامل این جنایت خانوادگی آرام شود و سپس سوال و جواب ها را شروع کرد.

◀️ تحصیلات؟
استاد دانشگاه بودم.

◀️ چند فرزند داری؟
دو دختر و یک پسر دارم.

◀️ سابقه داری؟
نه، من بازنشسته یک سازمان دولتی هستم و تا حالا هم پایم به کلانتری باز نشده است.

◀️ چند سال است که ازدواج کردی؟
30 سال.

◀️ شنیدم در آسایشگاه بستری بودی؟
بله، به خاطر مشکلات روحی و روانی که دارم مدت 45 روز در آسایشگاه بودم و برای هفت روز مرخصی گرفتم تا درکنار خانواده ام باشم.

◀️ با همسرت اختلاف داشتی؟
این مرد ادعا کرد که همسرم می گفت مرا در بیمارستان بستری می کند تا قیومیت اموالم را بر عهده بگیرد و بر سر این موضوع با هم اختلاف داشتیم.

◀️ همسرت را چه کسی به قتل رساند؟
خودم.

◀️ چرا؟
همسرم بیماری قلبی داشت و ضعیف شده بود.

◀️ او را چطور به قتل رساندی؟
شب حادثه تازه به خانه رسیده بودم که دوباره با هم بحث کردیم، در نزدیکی حمام بودیم که گردن همسرم را گرفتم که ناگهان همسرم روی زمین افتاد، ابتدا فکر کردم بیهوش شده است و کمی آب روی صورتش ریختم اما بی فایده بود و متوجه شدم همسرم را به قتل رساندم.

◀️ جسد همسرت کجاست؟
دیگر اختیارم دست خودم نبود، زنم را به داخل حمام کشاندم و در آن جا با چاقو و ساطور تکه تکه کردم.

◀️ برای انتقال جسد تنها بودی؟
متهم در حالی که اشک می ریخت گفت: « بله، تکه های جسد همسرم را داخل کیسه های مشکی رنگ گذاشتم و آن ها را در مسیر گردنه قوچک و جاده لواسان از خودرو بیرون انداختم».

◀️ چرا به آن جا رفتی؟
چون برای کوهنوردی به آن جا می رفتم و بهترین جایی بود که به ذهنم رسید.

◀️ بعد از رها کردن جسد چه کردی؟
به خانه بازگشتم، داخل حمام را که خون زیادی ریخته شده بود تمیز کردم و سپس یک قالیچه کوچک وسط اتاق را که شستم و سعی کردم همه چیز را عادی نشان دهم.

◀️ فرزندانت از قتل خبر داشتند؟
دخترم صبح زنگ زد و گفتم که مادرشان برای خرید به بیرون از خانه رفته است. ظهر بود که پسرم به خانه آمد و روی در خانه چند قطره خون دید و به من شک کرد که گفتم خون دماغ شدم و سپس به بهانه رفتن به بانک از خانه خارج شدم.

◀️ قصد داشتی فرار کنی؟
هیچ تصمیمی نگرفته بودم. باور کنید پشیمانم، فکر می کنم همه این اتفاقات خواب بوده و هنوز باور ندارم.


✍ قاتل دختر28ساله:مینا به خاطر مردی دیگر به من جواب رد داد، با دستهایم خفه اش کردم

⬅️ 12 مرداد امسال اهالی خرمدشت کرج درتماس با اداره پلیس خبر دادند که بوی تعفن از آپارتمان همسایه به مشام می رسد. بلافاصله تیم ویژه ای از مأموران کلانتری درمحل حضور یافتند و پس از شکستن در وارد آپارتمان شدند آنها داخل اتاق جسد دختر 28 ساله ای به نام مینا را پیدا کردند.

◀️ در تحقیقات اولیه باتوجه به بهم ریختگی خانه وآثار جراحت برروی جنازه مشخص شد که این دختر جوان دراثر مرگ طبیعی جان نباخته بلکه به قتل رسیده است.

◀️ در تحقیقات میدانی یکی از همسایه ها به کارآگاهان گفت: چند روز پیش دیدم مردی که نقاب روی صورتش بود از طریق لوله گاز ساختمان بالا رفته و از پنجره وارد این خانه شد. 

◀️ کارآگاهان برای کشف راز این جنایت مرموز تحقیقات گسترده ای را انجام دادند وبالاخره قاتل فراری را شناسایی کردند. بامشخص شدن هویت قاتل، این مرد در مرزهای شرقی ایران رد زنی شد و پس از چهار ماه متهم به محض بازگشت به استان البرز در کمالشهر کرج دستگیر شد.

◀️ فرهاد 28ساله در بازجویی به جنایتی که مرتکب شده بود اعتراف کرد و درتشریح ماجرا گفت: چند ماهی بود که من شیفته مینا شده بودم وقصد ازدواج با او را داشتم اما وقتی فهمیدم به خاطر مرد دیگری به من جواب رد داده است به سراغش رفتم ودرجریان درگیری او را با دستانم خفه کردم.

◀️ این متهم هم اکنون برای تکمیل پرونده وبازسازی صحنه جرم دراختیار اداره پلیس آگاهی استان البرز قرار دارد.


#یک_دقیقه_مطالعه 

حتما و حتما دوبار بخونید
تصور میکنم ارزش چندبار خواندن و تعمق بیشتر را دارد

 
((«« زندانی بدون دیوار »»))
 
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد:
 
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.

این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.

آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. 

در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما.
 

 
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
 در این اردوگاه گزارش شده بود. 

عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.

با این که حتی امکانات فرار وجود داشت
 اما زندانیان فرار نمیکردند

 بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.

آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،

و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
 
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت
و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:

 
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.
 
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
 
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.
اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.

در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
 
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:
— با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.

— با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.

— با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.

و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.

نتیجه :

اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنویم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نیستیم و اگر همگی در فکر زدن پنبه همدیگر هستیم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ایم.

این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم .
دلار گران شده .
طلا گران شده .
کار نیست . 
مدرسه ای آتش گرفت . 
دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند. 
زورگیری در ملاءعام.

این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!
 شما چطور فکر میکنید؟ .
ما ایرانیها یم! .
ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است. .
ما ایرانیها هیچی نیستیم! . 
ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! . 
ما هیچ پیشرفتی نکردیم!. 
ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!
ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!
ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! .

توی همین محیطای مجازی چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم.
به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.

اقوام مختلف ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را ! .

بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند اینها نقشه است.
مملکت تو خوردند و بردند و
همه ند همه فاسدا و.

این همان جنگ نرم است.

این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، شما چطور؟
این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند، شما چطور؟
این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند٬ شما چطور؟
 بیاییم از خواندن و شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به خود و اطرافیانمان امید بدهیم، (((احترام))) بگذاریم و در هرشرایطی شاد زندگی کنیم.

 

با انتشار این مطلب در حفظ و ارتقاء سطح بهداشت روانی جامعه سهیم باشیم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

☜بـــ☂ـاران عشـــღــق☞ روزنامه اقتصاد کیش همسایه ی سرو کلاغ سفید مرجع کسب درآمد اینترنتی مشاور املاک صداقت سهیلیه و زعفرانیه عاشقانه Skj اس کی جی Carl